loading...
کلبه ی عاشق
محسن بازدید : 2 دوشنبه 25 فروردین 1393 نظرات (0)

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه Dell Posts

 

قدم می زنم در باغ خاطرات

 

جز تو نمی بینم

 

جز تو نمی خوانم

 

جز تو نمی خواهم

 

همیشه بهار است

 

همیشه صدای عشق دلم برمی آید

 

که از منِ عاشق خفته جان برایت می خواند

 

با خیالت قدم می زنم

 

تو می خندی

 

چشم هایم بسته

 

لمس این رویا چه زیباست

 

رویای تو در نزدیکی

 

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه Dell Posts

 

تو بگو با چه امیدی

 

به چه شوق

 

به چه عشقی

 

زندگی را بگذرانم

 

تو بگو با چه شوری

 

به چه لبخند

 

به چه آغوش دلم باز کنم

 

من بگویم که پس از رفتن تو

 

دل من

 

سوی کسی

 

روی کسی

 

آغوش به سمت احدی

 

باز نکردم

 

من بگویم که نگاهت

 

با چه عمقی

 

به دلم کرد نفوذ

 

که دگر بر روی کسی باز نشد

 

تو بگو ای دل زندانی و آواره ی من

 

که به بند او اسارت داری

 

به کدامین نگه خیره او

 

سوق روی

 

تو بگو دست نیازمند عشق

 

که پس از رفتن او

 

به چه امیدی من

 

دست و دل به چه رویی

 

به نوازش بکشانم

 

ای زمانه تو بگو

 

دوری ار عشق را

 

تو بخوان

 

آواز درماندگی ام را

 

تو بخند

 

بر شب و تنهایی و

 

درد و هجران و غمم

 

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه Dell Posts

 

خوشه ای در دست خسته از تازیانه های غم

 

دانه دانه گندم ها را می چینم از او

 

غم ها رونما می خواهند

 

قلبم پینه بسته از پیچش های بی امان زندگی

 

که حتی خوشه ای غم از من دریغ می کند

 

آه که تاب خستگی هم ندارم

 

راه درویی به رویم باز نیست

 

آیا سهم من دانه ای غم بود و بس؟

 

ناله ای از جنس بی کس بود و بس؟

 

رویی از جنس خجالت در قفس؟

 

این بود عدالت بی هوای هم نفس

 

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه Dell Posts

 

به کدامین جرم زبانم را بریدند

 

به کدامین سود

 

به کدامین سود روحم را خریدند

 

به کدامین رسم لباسم را دریدند

 

من که در پیچ و خم غصه ی پر غصه خود

 

تک و تنها و غریبی بودم

 

تو چرا بند و اسارت را

 

سکوت و بغض شب ها

 

ترس از بی خانمانی

 

آه و ماتم را

 

در تقدیرم نشاندی

 

تو ای زندگی

 

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه Dell Posts

 

دیدی که چگونه دلم خسته و تنها ماند

 

چگونه اشک هایم راه به جاده ای بی انتها برده اند

 

دیدی که چه شد؟

 

دست هایم بی رمق و قلبم تنها

 

وجودم شکست و تنها شدم

 

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه Dell Posts

 

در این کنج اتاقم چه آرام کز کرده ام

 

سوز سردی موهای دستم را بلند کرده

 

می لرزم و خود را تنگ در آغوش می گیرم

 

گوش به حرف های دلی می دهم که هیچ گوشی بدهکارش نیست

 

این روزها خیلی کلافه شده

 

خیلی بی تابی می کند

 

می خواهد که گاهی تنها باشد، از غصه ها شاکی است

 

دیگر از دست این مهمان همیشگی به ستوه آمده است

 

نویسنده تمام متن های زیبا و عاشقانه : ساحلی

 

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه Dell Posts

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 24
  • بازدید کلی : 124